پارت دوم... خلاصه ای از پارت گذشته... سوگند در جنگل در بین درختها میرقصید... و با خود حرف میزد ناگهان...(تنبلی نکنید برید پارت یک رو بخونید😐)
(از زبان سوگند) [یا همون خود تو 😐] در عمارت در باز کردم که با صدایی از ترس سر جای خودم ایستادم...[پارت قبل ک عکس خونه گذاشتم ب کل از ذهنتون پاکش کنید اوکی والا تو روستا خونه ب اون بزرگی عکس اون خونه های مثلا مردم روستا رو هم پاک کنید از ذهنتون باشه😑]
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
پارت بعد !؟
یک هفته دیگه😐
زیاد نی
😐
نه😐
این رمان شبیه پارت قبل خنده دار نبود 🧐
همش ک نباید خنده دار باشه😐
قانع شدم😑🤞🏻
اوکی حسن ول ساعت 9زود بود ها..
فالوویی بفالوو:))
فالویی
جالبه 🗿✍🏻
ممنان😐💕